3 نکته برای زمانی که کودک شما بیش از حد به خودش سخت می‌گیرد

دیدگاه : 0 دیدگاه

بین سنین 6 تا 8 سالگی کودکان شروع به مقایسه توانایی‌های خود با همسالان خود می‌کنند.

با این توانایی شناختی جدید، قضاوت در مورد خود و شک به خود به وجود می‌آید. حتی کودکی که روشن‌ترین شخصیت را در پیش دبستانی داشته باشد، ممکن است شروع به نشان دادن کاهش عزت نفس کند، زیرا آنها خود را در محیط دیگری می‌بینند و بیشتر از خود انتقاد می‌کنند.

به عنوان والدین، می‌تواند دلهره‌آور باشد که کودک ما چیزهای منفی در مورد خود می‌گوید و بیش از حد به خود سخت می‌گیرد. وقتی فرزندتان اظهارات منفی مانند من نمی‌توانم، من احمقم، این بدترین روز زندگی من است و موارد مشابه را بیان می‌کند، چگونه باید پاسخ دهید؟

1. همدلی با درگیری درونی آنها: احساسات آنها را نادیده نگیرید

همه ما روزهای بدی داریم و چه فرزندان ما آن را درک کنند یا نه، برای آنها بسیار طبیعی است که این احساس را داشته باشند، به ویژه با توانایی جدید خود برای مقایسه خود با دیگران.  

ما به سرعت می‌گوییم، “نه، اینطور نیست” وقتی فرزند ما می‌گوید، “من احمق هستم! “. ما دوست نداریم بشنویم که بچه‌هایمان چنین چیزهایی در مورد خودشان می‌گویند، بنابراین آنها را رد می‌کنیم. این نیز می‌تواند احساسات آنها را نادیده بگیرد.

در عوض کنجکاو باشید. از فرزندتان بپرسید که چرا این احساس را دارد. شما می‌توانید چیزی شبیه به این بگویید:

“به نظر میاد توی مشق ریاضیت به مشکل برخوردی. چرا میگی احمقی؟”

درد، آسیب، استرس و تلاش آنها را بپذیرید و سپس آن را عادی‌سازی کنید.

2. عادی سازی “روزهای بد” و حس شک به خود

توانایی کودک در درک دیدگاه دیگران هنوز در حال توسعه است. آنها توانایی‌های جدید خود مقایسه‌ای دارند، اما هنوز هم به دلیل نداشتن تجربیات کافی، مقداری خودخواه هستند.

اغلب کودکان فکر می‌کنند که آنها تنها کسی هستند که در مورد روز اول مدرسه عصبی هستند و تنها کسی که فکر می‌کند تکالیف ریاضی سخت است.

آیا تابه‌حال به فرزندتان در مورد زمانی که روز سختی داشته‌اید گفته‌اید و دیده‌اید که چگونه با چشمان بزرگ و ناباوری به شما نگاه می‌کنند؟

به فرزندتان کمک کنید تا دیدگاه خود را گسترش دهد و متوجه شود که آنها تنها کسانی نیستند که این احساس را دارند، که بچه‌های دیگر و حتی بزرگسالان هرازگاهی افکار دلسرد کننده‌ای دارند.

مراقب باشید که با عادی سازی، احساسات آنها نادیده گرفته نشود. به اشتراک گذاشتن یک داستان از زمانی که احساس مشابهی داشتید، به آنها اجازه می‌دهد تا بدانند که تنها نیستند و احساسات آنها قابل قبول است.

3. با منفی گرایی مغز مقابله کنید

در واقع برای انسان‌ها کاملاً طبیعی است که به دنبال توضیحات منفی برای چیزهایی باشند که برای آنها اتفاق می‌افتد. 

این به این دلیل است که مغز ما برای محافظت از ما و تمرکز بر بقای ما طراحی شده است. مغز ما به طور غریزی به چیزهایی توجه می‌کند که باعث می‌شود ما احساس استرس یا ناراحتی کنیم، هر چیزی که می‌تواند یک تهدید احتمالی باشد.

آگاهی از این تمایل به تمرکز بر روی توضیحات منفی می‌تواند به ما کمک کند تا سبک‌های تفکر توضیح خوش‌بینانه را به فرزندانمان آموزش دهیم و تعصب منفی مغز را متعادل کنیم. 

این برای ما به عنوان والدین نیز صدق می‌کند، ما تمایل داریم به جای دیدن نقاط قوت آنها، بر روی آنچه که فرزندانمان به خوبی انجام نمی‌دهند تمرکز کنیم. این کار تعصب منفی مغز است!

یک تمرین تایید مثبت و قدردانی روزانه را با فرزند خود شروع کنید. با جایگزینی افکار منفی با گفتگوی مثبت به کودک خود کمک کنید تا کشف کند که چه کسی است و واقعاً به چه چیزی اهمیت می‌دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *