یکی از زمانهایی که داشتن پاسخ درست برای گفتن بسیار مهم است، پاسخ به اعترافات کودکان است. فرزند شما به تازگی چیزی را فاش کرده است و شما نمیدانید چگونه پاسخ دهید؟ در زیر راهنماییهایی برای مدیریت این لحظات پیدا خواهید کرد.
چگونه باید پاسخ دهید؟
واقعاً گوش دادن و مکث قبل از پاسخ دادن. اعتراف در مورد چیست؟ آیا آنها بیشتر نگران دردسر هستند یا اتفاقی که افتاده است؟ هر دو دلیل خوبی برای اعتراف هستند. گاهی اوقات ممکن است مکالمه را به سمتی که فکر میکنید درست است هدایت کنید. هنگامی که ما مکالمه را اینگونه در دست میگیریم، دو چیز اتفاق میافتد: هدف اصلی فراموش میشود و بچهها احتمالاً دلسرد میشوند.
به وزن موضوع احترام بگذارید. مهم نیست که برای شما احمقانه به نظر میرسد یا اینکه اهمیتی نمیدهید. مهم نیست که شما در حال حاضر در مورد آن میدانید، تنها مسئله مهم این است که این موضوع برای آنها مهم است. به اینکه این مسئله چقدر برای کودک شما سنگین است احترام بگذارید و با آن طوری رفتار کنید که انگار برای شما مهم است.
سپاسگزار باشید. قدردان این باشید که او مواردی را به شما میگوید که مجبور نیست بگوید. فرزندتان میتوانست به راحتی از موضوع عبور کند و هرگز به شما چیزی نگوید. مطمئن شوید که فرزندتان میداند که شما قدردان این اعتراف هستید.
آماده باشید. اگر در حال شستن ظرف یا انجام کاری باشید و فرزندتان میخواهد اعتراف کند، احتمالاً به این دلیل است که نمیخواهد در چشمان شما نگاه کند.
چگونه نباید پاسخ دهید؟
پرسیدن چرا. چرا این کار را کردی؟ این اولین سوالی است که میخواهید بپرسید؟ منطقی است! این اولین چیزی است که ما در مورد آن فکر میکنیم. چرا باید این کار را بکنی؟ مشکل این است که پاسخ خوبی وجود ندارد. “چون امیدوار بودم کسی آسیب ببیند”، “چون تا زمانی که به دردسر نیفتاده بودم به این موضوع اهمیت نمیدادم”، “نمیدونم”. دیدید که جواب خوبی وجود ندارد و اگر نمیتوانید به پاسخی فکر کنید که سوال شما را برآورده کند، نباید آن را بپرسید. در عوض به یاد داشته باشید که مهم نیست چرا، مهم است که چه درسهایی از آن آموخته شده است. “دفعه بعد چه کار متفاوتی انجام خواهی داد؟” ، “نتیجه آن چه بود و چه احساسی نسبت به آن داشتی؟” اینها سوالاتی هستند که فرزندان شما را برای موفقیت آماده میکند.
تبدیل اعتراف آنها به فرصتی برای سخنرانی. یک سخنرانی کامل در مورد آنچه که آنها باید انجام میدادند، همان تاثیر فریاد زدن را خواهد داشت. بچههایی که دلسرد شدهاند و تعجب میکنند که چرا در وهله اول اعتراف کردهاند.
صحبت دوباره در مورد موضوع. وقتی صحبت تمام شد، دیگر تمام شده است. احتمالاً دلیل خوبی برای مطرح کردن دوباره ان وجود ندارد. (مگر اینکه این اعتراف نیاز به نتیجه داشته باشد) اگر آن را مطرح کردید، مطمئن شوید که با نگرش مثبت است. “دیدم که از اشتباهت یاد گرفتی! آفرین”.
گاهی اوقات بچهها به چیزی اعتراف میکنند که هیچکس از آن خبر ندارد. خیلی عالی است… میدانید چرا؟ این به بدان معنا که است آنها مجبور نبودند به کسی بگویند و با این حال این کار را کردند. این عالی است!
البته این حجم از صداقت به این معنی نیست که هیچ عواقبی وجود نخواهد داشت، اما با احترام رسیدگی کردن به آن، اطمینان حاصل خواهد کرد که آنها مایل به بهتر شدن در آینده هستند.
در حالی که گوش میدهید و سوال میکنید و احترام میگذارید، سعی کنید بفهمید که آیا عواقب طبیعی برای شما کافی است. آیا احساس میکنید که درسی آموخته شده است؟ اگر نه، چگونه میتوانید فرزند خود را راهنمایی کنید تا اشتباه خود را اصلاح کند؟ چیزی شکسته؟ درستش کن. کسی صدمه دیده؟ راهی برای تسکین دادن او پیدا کن.
اگر هنوز احساس میکنید که باید اقدامی انجام دهید، آرام باشید. بعد از آن موضوع را دوباره بررسی کنید و تکرار کنید که چقدر سپاسگزار هستید که آنها برای اعتراف پیش شما آمدند.
دیدگاهتان را بنویسید