پنج تکنیک برای مدیریت ذهن | چگونه ذهن خود را مدیریت کنیم؟

دیدگاه : 0 دیدگاه

بهترین کاری که می‌توانید برای رسیدن به اهداف خود و تغییر زندگی خود انجام دهید این است که با ذهن خود دوست شوید تا برای شما کار کند، نه علیه شما. در اینجا به پنج راه برای کمک به شما در انجام این کار اشاره شده است. پنج تکنیک برای مدیریت ذهن خود و برای به دست آوردن آنچه در زندگی می‌خواهید داشته باشید.

تکنیک شماره یک، چشم انداز و تعیین هدف

اولین تکنیک برای مدیریت ذهن برای به دست آوردن آنچه که در زندگی و کسب و کار می‌خواهید این است که بدانید به کجا می‌روید و چه چیزی می‌خواهید به دست آورید. اگر شما هیچ جهت یا هدفی نداشته باشید، این کمی شبیه این است که در یک قایق بدون سکان باشید.

حالا اگر می‌خواهید زندگی خود را این‌گونه ادامه دهید، هیچ مشکلی نیست. ما نمی‌گوییم که همه باید اهدافی داشته باشند – اما اگر چیزی در زندگی شما وجود دارد که می‌خواهید تغییر دهید، داشتن هدف یک راه عالی برای شروع است.

این اهداف می‌توانند اهداف بلند مدت یا کوتاه مدت باشند، اما داشتن چشم انداز در مورد آنچه که می‌خواهید در زندگی خود داشته باشید، به شما کمک می‌کند اهداف خود را تعیین کنید. این یعنی فکر کردن در مورد ظاهر زندگی خود پس از اینکه تغییراتی که می‌خواستید را اعمال کردید.

می‌خواهید چه احساسی داشته باشید؟ می‌خواهید زندگی‌تان حول محور چه موضوعاتی باشد؟ می‌خواهید با چه موضوعاتی زندگی کنید؟ چه کلماتی زندگی ای که می‌خواهید را خلاصه می‌کنند. آن‌ها را بنویسید.

و اگر نمی‌دانید چه می‌خواهید، و نمی‌دانید هدف یا انگیزه شما چیست – به این فکر کنید که اگر پول هدف نبود چه کاری انجام می‌دادید. اگر تمام پولی را که ممکن بود به آن نیاز داشته باشید در دست داشتید، چه کاری انجام می‌دادید و وقت خود را چگونه می‌گذراندید.

 

هنگامی که می‌دانید چه چیزی را می‌خواهید تغییر دهید یا بهبود بخشید یا می‌خواهید زندگی‌تان چه ظاهری داشته باشد – آن را بنویسید.

به هدف اصلی برگردید و اطمینان حاصل کنید که اهداف شما با ارزش‌های شما هماهنگ است. به عنوان مثال، سوال هدف ممکن است این باشد که می‌خواهید قادر به تامین خانواده خود باشید. اطمینان حاصل کنیم که سطح خاصی از امنیت مالی داریم که به ما اجازه می‌دهد کارهایی را که می‌خواهیم انجام دهیم و شیوه زندگی مورد نظر خود را داشته باشیم.

اما این فقط در مورد پول نیست زیرا هدف باید با ارزش‌های من هماهنگ باشد؛ بنابراین، برای من این فقط در مورد داشتن پول نیست، بلکه چگونگی به دست آوردن آن پول است. مثلا یکی از ارزش‌هایی که ما سعی می‌کنیم زندگی‌مان را با آن ادامه دهیم، صداقت است – بنابراین مهم است که اهداف ما با صداقت هماهنگ باشد.

به همین ترتیب، این در مورد ارزش نیز صدق می کند – بنابراین ما می‌خواهیم پول خود را از طریق ارائه ارزش به مردم کسب کنیم، به این معنی که به مردم کمک کنیم تا زندگی خود را به نوعی بهبود بخشند.

اگر همه اینها به نظر کم ارزش می‌رسد، می‌توانید ارزش‌هایی را در مورد لذت بردن، سلامت، رفاه، عشق و غیره داشته باشید.

یک راهنمایی کوچک؛ هنگام شناخت اهداف خود به این فکر کنید که آیا هدف شما یک هدف “پایانی یا وسیله” است. آیا این در مورد آنچه شما می‌خواهید در پایان به آن برسید است، یا هدف شما وسیله‌ای برای رسیدن به آنجاست؟

اگر می‌گویید که می‌خواهید پول بیشتری داشته باشید، آیا پول هدف است یا وسیله‌ای برای رسیدن به هدف شما است؟ برای اکثر مردم پول وسیله‌ای برای رسیدن به هدف خود یا نتیجه یک هدف است نه خود هدف.

تکنیک شماره دو، ارزیابی

اهداف عالی هستند؛ اما به تنهایی کافی نیستند. اینجا جایی است که مدیریت ذهن واقعاً شروع به ایجاد تفاوت می‌کند. شما باید جایی که هستید را ارزیابی کنید و ببینید چه چیزی شما را در دستیابی به اهداف خود متوقف می‌کند.

این احتمال وجود دارد که باورها و افکار منفی در ناخودآگاه شما وجود داشته باشد که سخت تلاش می‌کنند تا شما را دقیقاً در جایی که اکنون هستید نگه دارند. خوب و امن و مطمئن، حداقل تا آنجا که به ذهن شما مربوط می‌شود، حتی اگر شما متوجه نشوید که این جایی است که می‌خواهید باشید! این تکنیک در مورد شناسایی و بررسی این باورهای محدود کننده است.

به اهداف خود نگاه کنید و به واکنش درون خود گوش دهید.

هر جا که احساس منفی یا واکنش عاطفی منفی دارید وقتی به خودتان می‌گویید این هدف من است اما نمی‌توانم آن را انجام دهم یا هرگز این کار را نخواهم کرد یا این واقع‌بینانه نیست، یک باور منفی محدود کننده در پشت هر یک از این افکار ایجاد خواهید کرد، وظیفه شما در اینجا این است که آنها را بگیرید و بنویسید.

هنگامی که آنها را تشخیص می‌دهید، می‌توانید با آنها مقابله کنید. شما می‌توانید به خودتان بگویید من فقط آن افکار محدود کننده منفی و بی فایده را دارم، اما آنها فقط افکار هستند. آنها یک حقیقت ندارند و شما می‌توانید آنها را بیرون کنید.

تکنیک شماره سه، رها کردن باورهای محدود کننده

ایده پشت این تکنیک این است که هر یک از این افکار محدود کننده را در نظر بگیرید، به آن نگاه کنید و آن را کشف کنید.

از خودتان بپرسید چرا فکر می‌کنید که به این فکر می‌کنید. آیا توجیهی برای آن وجود دارد؟ اگر چنین است کاری در مورد آن انجام دهید، اما احتمالاً کاری وجود نخواهد داشت، بنابراین آن را رها کنید.

تکنیک‌های ساده‌ای برای کمک به خلاص شدن یا به حداقل رساندن تاثیر این باورها و افکار محدود کننده وجود دارد. یک کار سریع و آسان این است که لیست افکار محدود کننده خود را بردارید و آن را به قطعات کوچک تقسیم کنید و آن را در سطل زباله بیندازید یا بسوزانید.

تکنیک شماره چهار، قدرتمندتر کردن تاکیدات

با چهارمین تکنیک مدیریت ذهن ما، شما آن افکار محدود کننده منفی را با افکار مثبت قدرتمند جایگزین می‌کنید.

این افکار محدود کننده مانند اظهارات منفی هستند که شما در تمام مدت با خودتان بازگو می‌کنید؛ بنابراین شما می‌خواهید اینها را با تاکیدات مثبت جایگزین کنید تا به شما کمک کند رفتارها، ویژگی‌ها و اقدامات مورد نیاز برای دستیابی به اهداف خود و ایجاد تغییراتی که می‌خواهید را به دست آورید.

برای انجام این کار، اظهارات مثبت در مورد اینکه چگونه می‌خواهید باشید را بنویسید و آنها را بارها و بارها بخوانید، ترجیحاً با صدای بلند و در طول روز این کار را انجام دهید.

آنها را طوری بنویسید که انگار در حال حاضر درست هستند، زیرا شما به نوعی غیر آگاهانه خود را فریب می‌دهید تا مانند این عمل کنید. شما ناخودآگاه خود را متقاعد می‌کنید که این واقعیت جدید شماست – بنابراین احتمال بیشتری وجود دارد که در راستای آنچه که در این واقعیت جدید می‌خواهید عمل کنید.

سعی کنید از عبارات از پیش ضبط شده استفاده کنید، زیرا می‌توانند کمک بزرگی به شما و یک روش مناسب برای استفاده از تاکیدات باشند. هر چقدر راحتید آن‌ها را تکرار کنید؛ زیرا تکرار آن‌ها را وارد ناخودآگاه شما می‌کند.

راز موفقیت این روش در این است که بسیار تکرارش کنید. تعجب‌آور نیست که فکر می‌کنید سال‌ها طول کشیده است تا تاکیدات منفی خود را ایجاد کنید و اکنون می‌خواهید تاکیدات مثبت خود را ایجاد کنید. تکرار به صورت روزانه هرچقدر که می‌توانید، برای چند روز پیاپی و قطعاً برای حداقل یک ماه می تواند تاثیرات شگرفی روی شما بگذارد.

تکنیک آخر، تجسم

تجسم یک تکنیک مدیریت ذهن است که شامل تصور نتیجه مورد نظر (اهداف شما، زندگی تغییر یافته شما) به دفعات زیاد است.

مطالعات آکادمیک نشان می‌دهد که بهترین روش، تصور یا تجسم گام‌هایی است که برای رسیدن به هدف لازم دارید، از جمله غلبه بر موانع و چالش‌ها در طول راه.

تجسم، تمرین ذهنی نیز نامیده می‌شود، به‌ویژه در زمینه روان‌شناسی ورزشی که در آن یک شیوه بسیار محبوب مدیریت ذهن است که در سراسر جهان برای ارتقا آموزش جسمی و روانی ورزشکاران استفاده می‌شود.

همچنین توسط افراد موفق در تمام جنبه‌های زندگی برای پیش آماده‌سازی و تمرین موفقیت‌هایی که می‌خواهند کسب کنند بکار گرفته می شود. تجسم کمک می‌کند تا شما و ناخودآگاهتان در چارچوب درست ذهنی برای رسیدن به آنچه می‌خواهید، قرار گیرید. این کار را از طریق تجسم یا تمرین در تخیل یا چشم ذهن شما انجام می‌دهد، به این شکل که چیزی که می‌خواهید و شیوه رسیدن به آن را تا حد ممکن واقعی جلوه می‌دهد. این بدان معنی است که با استفاده از احساسات و عواطف و تمام حواس خود به تجسم بپردازید، استفاده از بینایی واضح است، اما همچنین از شنوایی، حس لمس، بویایی و طعم و مزه نیز استفاده کنید.

همه اینها را در لحظه حاضر تصور کنید، به‌طوری که در حال حاضر اتفاق می‌افتد و نه در آینده‌ای دور. این یکی دیگر از ترفندهای مدیریت ذهن است؛ زیرا ناخودآگاه بین آنچه واقعی است و آنچه که به‌عنوان واقعی تصور می‌شود تفاوت قائل نمی‌شود.

با مدیریت ذهن، زندگی خود را نیز مدیریت کنید!

اول، آنچه را که می‌خواهید مشخص کنید و چشم‌انداز و اهداف خود را تعیین کنید. دوم، شناسایی آنچه که در راه دستیابی به این هدف قرار دارد – که عمدتاً مربوط به افکار محدودکننده شما خواهد بود. سوم، این افکار را تشخیص دهید و آنها را رها کنید. چهارم، آنها را با تاکیدات مثبت جایگزین کنید که تاکید می‌کند چه می‌خواهید و چگونه می‌خواهید باشید و پنجم، خودتان را با تغییراتی که می‌خواهید و نحوه رسیدن به آنها را تجسم کنید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *