در زندگی، بیش از هر چیز دیگری، ما از فرصتهای کوچکی که از آن استفاده نکردیم، فرصتهای ارزشمند که بیش از حد مشغول پرورش آن بودیم و تصمیمات خوبی که برای گرفتن آن صبر کردیم، متأسفیم. در اینجا ده انتخاب در زندگی که فوقالعاده رایج است وجود دارد که در نهایت منجر به این میشود که بگوییم “چه میشد اگر… “:
1. اجازه دهیم دیگران به ما بگویند ارزشمان چقدر است.
ما تمایل داریم فراموش کنیم که اکثر مردم ما را بر اساس تجربیات زندگی خود قضاوت میکنند که مطلقاً هیچ ارتباطی با ما ندارد. به عنوان مثال، یک فرد ممکن است چیزهایی را در مورد شما بر اساس تجربه گذشتهای که با شخص دیگری که تا حدودی شبیه شما است دارد، فرض کند. اگر آنها شما را در موقعیت درست ببینند و به شیوهای مثبت و تایید کننده به شما پاسخ دهند، شما احساس خوبی نسبت به خودتان دارید. اگر نه، احساس میکنید کار اشتباهی انجام دادهاید.
شما هرگز ارزش خود را در انسان دیگری یا نظرات آنها پیدا نخواهید کرد. شما آن را در خودتان پیدا میکنید و سپس کسانی را که شایسته انرژی شما هستند جذب خواهید کرد.
2. بیش از حد مشغول تحت تاثیر قرار دادن دیگران بودن و فراموش کردن اولویتهایمان.
ده سال دیگر واقعاً مهم نیست که امروز چه کفشهایی پوشیدهاید، موهای شما چگونه به نظر میرسد یا چه لباسهایی پوشیدهاید. آنچه مهم است این است که چگونه زندگی میکنید، چگونه دوست دارید و در طول راه چه چیزی یاد گرفتهاید. بنابراین تحت تاثیر قرار دادن مردم به خاطر آن را فراموش کنید. به جای آن واقعی باشید!
اگر میخواهید کسی را تحت تاثیر قرار دهید، خود را با پیشرفت در چیزی که صادقانه به ان افتخار میکنید، تحت تاثیر قرار دهید. روی آنچه مهم است تمرکز کنید!
3. اجازه دهیم به عدم قطعیت تا ما را متوقف کند.
برخی از باور نکردنی ترین فصلهای زندگی شما تا مدتها بعد حالتی نخواهند داشت که با ان احساس راحتی کنید. زندگی یک کسب و کار خطرناک است. هر تصمیم، هر تعامل، هر قدم، هر بار که صبح از رختخواب بیرون میآیید، ریسک کوچکی میکنید.
زندگی واقعی این است که بدانید بلند میشوید و این خطر را میپذیرید و به خودتان اعتماد میکنید.
4. تمرکز بر شکست به جای فرصتهای موجود.
آیا تابهحال دیدهاید که یک کودک نوپا راه رفتن را یاد بگیرد؟ آنها قبل از اینکه آن را درست انجام دهند، چندین بار سقوط میکنند. سقوط فرصت یادگیری است. اغلب درد و صبر لازم است تا پیشرفت پایدار داشته باشید. بقیه عمر خود را صرف این فکر نکنید که چرا کاری را که میتوانید در حال حاضر انجام دهید انجام ندادید.
5. بازی کردن نقش قربانی برای مدت طولانی.
زندگی عادلانه نیست، اما مجبور نیستید اجازه دهید گذشته شما را تعریف کند. اگر همیشه نقش قربانی را بازی کنید، همیشه احساس قربانی بودن خواهید کرد. این کار را با خودتان نکنید!
آن دفعه را یادتان است که فکر میکردید نمیتوانید از پس کاری بر بیایید؟ اما این کار را کردید و دوباره این کار را خواهید کرد! اجازه ندهید چالشهای زندگی شما، بهترینها را از شما بگیرند. اجازه ندهید نگرانیهایتان شما را به گوشهای بکشاند.
6. بیش از حد مشغول بودن و فراموش کردن قدردان زندگی بودن.
اقدام کنید، سخت کار کنید، اما فراموش نکنید که مکث کنید و به لحظات ساده زندگی نیز توجه کنید. این بهترین توصیهای است که در یک روز شلوغ وجود دارد. درک کنید که زندگی به سادگی مجموعهای از شانسهای کوچک برای شادی است. هر روز باید زمانی را صرف توجه به زیبایی، در بین رویدادهای بزرگ کرد.
دیدگاهتان را بنویسید