خویشتن دوستی و ذهن آگاهی

دیدگاه : 0 دیدگاه

در شرایط بحرانی معمولا دلسوزی و شفقت به خود کلید حفظ سلامت روان و حیات روانی است و آگاهی از این امر باعث می شود که بتوانیم شرایط دشواری مانند همه گیری بیماری ها و دوره سوگ ناشی از مرگ و میر عزیزان ناشی از بیماری ها را با آگاهی بگذرانیم
دلسوزی و شفقت داشتن نسبت به خود به چه معنایی است؟
دلسوزی نسبت به خود یک ساختار روانشناسی نسبتاً جدید است که از روانشناسی باستان مشتق شده است. نِف (2003)، روانشناس و دانشجوی دوره¬های مراقبه، ابتدا این مفهوم را تعریف کرد و سپس مقیاسی برای آن در نظر گرفت (SCS) که امروزه در اکثر پژوهش¬ها از آن استفاده می¬شود. شفقت و دلسوزی نسبت به خود دارای سه مؤلفه است: 1) مهربانی نسبت به خود، 2) حس مشترک تمام بشریت، 3) ذهن‌آگاهی. مهربانی نسبت به خود به این معنی است که وقتی وقایع زندگی خوب پیش نمی¬روند نسبت به خودمان دلسوز و مراقب باشیم. حس مشترک تمام بشریت، ماهیت مشترک رنج را در تمام افراد در هنگام بروز شرایط دشوار تشخیص می¬دهد تا فرد احساس تنهایی نداشته باشد پس رنج بردن حس مشترک تمام بشریت است؛ و ذهن آگاهی توانایی گشودگی نسبت به تجربیات دردناک و دانستن اینکه واقعاً چه چیزی آزارمان می¬دهد، همراه با آگاهی متعادل و عدم واکنش است. در مجموع حس دلسوزی نسبت به خود دقیقاً نقطه مقابل واکنش معمولی ما نسبت به تهدیدات درونی از جمله انتقاد از خود، انزوا از خود و فرو رفتن در خود است.
در دوران باستان نیز مهربانی، حس مشترک بشریت و ذهن آگاهی را به عنوان پادزهری برای ترس و وحشتِ غیرواقعی دانسته اند. روش فعلی ما برای تمرین مراقبه مهربانی، برگرفته از صحبت‌هایی برای گروهی از راهبان بوده است که از زندگی در جنگل و تمرین مراقبه در فصول بارانی بسیار وحشت‌زده بودند. گزیده¬ای از آن گفتمان (متاسوتا) به شرح زیر است:
نگذارید کار هیچ کسی کار دیگری را خنثی کند
نگذارید هیچ کسی در مورد دیگری فکر بدی کند
نه حتی از روی عصبانیت و نه از افکار خشن
هیچ کسی آرزوی رنجِ دیگری را نداشته باشد
همان‌گونه که مادر با تمام زندگی‌اش
مراقب تنها فرزندش است
تنها به همین شیوه ذهن را بپرورید
که نسبت به تمام موجودات زنده چنین بی‌حد و مرز باشد
ذهنی مملو از مهربانی را بپرورید
که نسبت به تمام جهان بی‌حد و مرز باشد
بالا و پایین و در تمام راه
بدون به عقب نگریستن، بدون دلهره بدون دشمنی
راهبان با تغییر توجه دادنِ ذهنشان از ترس به سمت مهربانی و محبت توانستند به جنگل برگشته و مراقبه کنند تا زمانی که فصل بارندگی پایان یافت بتوانند زندگی خود را از سر بگیرند. در آن دوران ذهنِ مملو از محبت، نسبت به تمام جهان بی‌حد و مرز بود زیرا هر انسانی با تمایل برای شاد بودن و دور از درد و رنج بودن آفریده شده است، تمرین حس دلسوزی و محبت نسبت به دیگران، به طور سنتی با تقویت ذهن و درک این نکته که به طور طبیعی چه احساسی نسبت به خود داریم، آغاز می-شود. جالب اینجاست که در دوران مدرن برانگیختن احساس عشق با یادآوری احساس محبتی که نسبت به دیگران داشته¬ایم – به ویژه افراد خاص زندگی‌مان یا موجودات زنده – بسیار ساده¬تر است و سپس خود را در آن چرخه احساسات قرار می¬دهیم تا احساساتمان برانگیخته شود. عشق و شفقت داشتن نسبت به خود برای افرادی که از شرم و انتقاد از خود رنج می¬برند ناآشنا و غیر مأنوس است، اما از اهمیت کمتری برخوردار نیست.

 

گردآورنده: دکتر الهام پورافروز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *